پشت جلد کتاب آمده است:

هرآنچه بر سر این دم می آید، بر سر جان، آوایی می سازد که باعث میشود کاری کنم کتابم بی ممنوعیتی برایم باز پخش شود. زبان در حق جان سنگ تمام می گذارد، دستور زبان منابع بیکرانی دارد، درواقع بندبازی می کند، موج برمی دارد و خم می شود، ستون فقرات گربه را دارد، می تواند سر فاعل را از لای پای جمله اش رد کند. 
کتاب کمین می کند، انتظار می کشد، هشدارمان می دهد، خود را جمع و جور میکند - بارداری ای طولانی، سالیان سال، دههها بدن خود را جمع و جور می کند، خودش را بیان می کند. اشباح شبیخون بر شبیخون خورده. جسمی بیگانه که خودش را مهیا می کند تا در هیأت تڼ کم و بیش آشنای من تكلم کند. جملات اشباح کتابهایند. 

شناعت آخرالزمان را بنگر که از آن هیچ کود مؤلفی بیرون نمی آید؛ ولی از سوی دیگر، در فقدان هیبت څردینه یکی کودک، هیچ آخرالزمانی در کار نخواهد بود. 

 




The Book as One of
کتابهای مرتبط

یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب