کتاب دور دنیا با شاه زیبلین 
«ژان کریستف روفن» آدم خودساخته و همه فن حریفی است. او پزشک، دیپلمات، مورخ و جهانگرد است و یکی از قدیمی ترین اعضای سازمان پزشکان بدون مرز و دومین عضو جوان فرهنگستان فرانسه است که در کارنامه اش برندۀ جوایز معتبری همچون لژیون دونور (شوالیه)، گنکور و... شده است.

او در دور دنیا با شاه زیبلین داستانی تاریخی را بازگو می کند. حکایت حضور شاه زیبلین ( پادشاه ماداگاسکار) در محضر «بنجامین فرانکلین»، شاهی که دوست ندارد شاه بماند، نزد فرانکلین آمده تا از او کمک بگیرد و فرانکلین شنیدن روایت زندگی او را همچون مرهمی می داند، مرهمی که می تواند به دردهای او پایان بخشد؛ همچون کاری که شهرزاد در هزارویکشب برای شهریار کرد و با داستان سرایی اش هم شهریار را آرامش بخشید و هم جان خودش را از مرگ حتمی نجات داد:

«اگر او شاه است، یقینا حاکمی همچون دیگر حاکمان نیست. من هرگز شاهی را نشناخته ام که در اوج قدرت از آن چشم پوشی کند.»

شهرزاد در پایان داستان سرایی اش خواسته ای از شهریار داشت، برای نجات خودش و برای نجات زنان سرزمینش، شاه زیبلین هم در حکایت داستان زندگی خودش و سرزمینی که دوستش دارد برای فرانکلین درپی چنین هدفی است؛ «استقلال ماداگاسکار».

 

پشت جلد کتاب آمده است:

او گوست گفت: «ما فقط از شما تقاضا داریم اجازه دهید داستان خود را برایتان شرح دهیم. به علاوه، ما به همین دلیل اقیانوس اطلس را طی کرده ایم.» بنجامین فرانکلین گفت: «بسیار خب، بفرمایید.)

داستانی بسیار طولانی است. از کشورهای زیادی می گذرد، ماجراهای هولناک و احساساتی خشن را نمایش میدهد و نزد مردمانی دوردست جریان پیدا می کند که زبان ها و فرهنگ هایشان از آنچه در اروپا می شناسیم، متفاوتند.)

هیچ مهم نیست! برعکس، شما علاقه مندی من را به اوج رساندید...) | او گوست بنجووسکی جوان، اشراف زاده مجارستانی قرن هجدهم، در پی اتفاقاتی توسط روس ها به اسارت گرفته می شود، سر از سیبری و سپس چین در می آورد و ماجراجویی ها و اتفاقاتی شگفت انگیز او را به پادشاهی ماداگاسکار می رساند رمانی زنده، پرشور و آتشین از نویسنده رمانهای حبشه، برنده جایزه گنکور نخستین رمان، و برزیل قرمز، برنده جایزه گنکور سال.




Le Tour du monde du roi Zibeline
کتابهای مرتبط

یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب