پشت جلد کتاب آمده است:

«ژوزف کوچولو، می دانی اولین کلکسیونر تاریخ کی بوده؟ »

«نه

«نوح»

« نمی شناسمش

« زمان های دور، باران های بی وقفه ای می بارید که سقف ها را ویران می کرد، دیوارها را آوار می کرد، پل ها را خراب می کرد، راه ها را می بست و باعث طغیان رودها و دریاها می شد. سیل شهرها و روستاها را ویران می کرد. بازمانده ها ابتدا به بالای کوهها پناه بردند، اما سیل حتی باعث ریزش کوه ها هم شد. مردی به نام نوح وقتی کره زمین را پر آب دید شروع به جمع آوری هرچه یافت می شد کرد و به کمک زنان و مردان، دختران و پسران، دنبال نر و ماده هر جانداری گشت: روباه نر و روباه ماده، ببر نر و ببر ماده، قرقاول تر و قرقاول ماده، عنکبوت ها، شتر مرغ ها، مارها... تا ماهی ها و پستانداران دریایی که در اقیانوس ها بودند. همان وقت هم کشتی بزرگی ساخت و تمام جانداران، انسان و حیوان را در آن قرار داد. کشتی نوح ماه ها سرگردان در پهنه دریاها بود تا به خشکی رسید. دیگر بارش تمام شده و کم کم آبها کم شده بود. نوح می ترسید ساکنان کشتی از گرسنگی تلف شوند. پس به نوک منقار کبوتری زیتون تازه ای بست و آن را رها کرد تا به نوک هر کوهی برسد، آنجا لنگر بندازد و سرنشینان نجات پیدا کنند... من هم مثل نوح همه چیز را جمع آوری می کنم... فعلا دارم بر روی دو مجموعه کار می کنم. یکی کولی ها و یکی هم یهودی ها. یعنی هر آنچه هیتلر قصد نابودی اش را دارد

 




Noah's Child

یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب