کتاب نفوذ به لانه خرگوش 
توچتلی در قصری زندگی می کند. او عاشق کلاه ، سامورایی ، گیوتین و فرهنگ لغت است و آنچه بیش از هر چیز در حال حاضر می خواهد حیوان خانگی جدید باغ وحش خصوصی خود است: یک اسب آبی از لیبریا. اما توچتلی کودکی است که پدرش سلطان مواد مخدر است و در یک مخفیگاه همراه با روسپی ها ، دلالان ، خادمان و سیاستمداران عجیب و فاسد زندگی می کند...

 

پشت جلد کتاب آمده است:

در قعر لانه ی خرگوش نخستین رمان خوان پابلو ویالوبوس (متولد ۱۹۷۳ در گوادالاخارای مکزیک) است که با زبانی ساده و طنز آلود و با روایت پسر بچه ای به نام توچتلی پیش می رود که قصه ی سفرش به آفریقا را می گوید، سفری برای شکار گونه ی نادری از اسب آبی. اما در اصل، این صرفا قصه ای است که توچتلی گمان می کند که می گوید؛ قصه های حقیقی در جای دیگری رخ می دهند.

این خبری است که امروز در تلویزیون گفتند: ببرهای باغ وحش گوادالاخارا زنی را درسته خورده اند، البته به جز پای چپ اش. شاید پای چپ اش خیلی آبدار نبوده. یا شاید ببرها در آن لحظه سیر شده بودند... زن خورده شده سرپرست نگهبانان باغ وحش بود و دو بچه، شوهر و پرستیژ بین المللی داشت. واژه ی قشنگی است، پرستيز ... مردی که در اخبار بود در پایان گزارش اش چهره ای غمگین به خود گرفت و گفت که امیدوار است سرپرست نگهبانان باغ وحش در آرامش باشد. چه احمقانه! او جویده شده و درون شکم ببرها بود. و چند صباحی آنجا بود تا بیرها هضم اش کنند، و سرانجام به مدفوع پیرها بدل می شد. در آرامش باشد؛ دیوانه. در بهترین حالت، صرفا پای چپ او در آرامش خواهد بود.




یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب