پشت جلد کتاب آمده است:

پدرم به تنهایی پیانو مینواخت. این را حتی به خودم هم اعتراف نمی کردم، ولی مغرور و مفتخر بودم. دلم می خواست به کسی که در کنارم نشسته بود بگویم آن مرد بلندبالا، لاغراندام و آراسته که پشت پیانو نشسته، پدر من است . وقتی قطعه آخر را با تمام شور و حالش نواخت و دوباره تکرار کرد و به پایان رساند، صدای کف زدن ها و تشویق بلند شد. من هم کف زدم و تشویق کردم، تا جایی که مطمئن بشوم او مرا دیده است، چون فهمیده بودم بین ما سوء تفاهمی وجود دارد و می خواستم در آن لحظه پنهان بماند.» 




Three O'Clock in the Morning

یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب