کتاب کونستانتسه موتسارت 
به جای موتزارت، نابغه موسیقی، همسر وی، کونستانتسه است که در اینجا کانون توجه قرار دارد. ناظران خارجی، از پدر موتسارت گرفته تا زندگینامه و نمایشنامه نویسان امروزی، تصور می کردند کونستانتسه "دختر مناسب" برای آن مرد بزرگ نیست. ولش دیدگاه دیگری را در پیش می گیرد، وقایع را از دیدگاه کونستانتسه، از "درون به بیرون"، روایت می کند.

 

پشت جلد کتاب آمده است:

گیریم که حکایت این گونه نبوده باشد؛ اما مسلم است که در سال ۱۸۴۱ پیرزنی اغلب اوقات در زیر باران بیرون را نگاه می کرد؛ میدانی را که آن وقتها هنوز میشائل نام داشت و بعدها میدان موتسارت نامیده شد.




یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب