کتاب پزشک دهکده 
کتاب"پزشک دهکده"، رمانی از اونوره دوبالزاک است که در سال 1833 نوشته شده است. این کتاب قسمتی از مجموعه"کمدی انسانی" بالزاک به حساب می آید.

در سال 1829، فرمانده ژزف ژنستاس، کهنه سربازی پیر که افسری وظیفه شناس و درستکار است و زندگی اش را وقف ارتش کرده، در مرخصی هشت روزه ای به روستای کوچکی می آید؛ جایی که با دکتر بناسیس ملاقات میکند. پزشکی که بیماران فقیر را رایگان درمان میکند و نیز از انجام وظیفه خود فراتر رفته و طی ده سال اقامتش در دهکده، آنجا را از دهی فقیر و درمانده به روستایی زنده و امیدوار تبدیل کرده است. شخصیت دکتر بناسیس آنچنان در نظر فرمانده ژنستاس جذاب مینماید که فرمانده تلاش میکند به بهانه درمان زخمهای قدیمی نظامی اش، در اقامتگاه دکتر با پرداخت روزی ده فرانک سکنی گزیند و از این راه به دکتر نزدیک تر شود و شخصیت او را بشناسد. پس از برقراری ارتباط دوستی میان این دو، فرمانده متوجه میشود که دکتر پیشرفت های زیادی را در زمینه های مختلف در روستا رقم زده و درنتیجه امید را به آنجا بازگردانده و از این روی به عنوان شهردار نیز انتخاب شده است. داستان حول گفت و گو های طولانی و جالب این دو شخصیت پیش میرود. و در آخر، رازهای این دو شخص که تا پایان داستان بر خواننده پوشیده بوده است، در مقابل هم برملا میشود. بالزاک، خود در مورد پرداخت این دو شخصیت فوق العاده، در مقدمه کمدی انسانی مینویسد:"به راستی آیا این دو شخص، مشکل همواره دشوار ادبی یعنی جذابیت بخشیدن به یک شخصیت درستکار را حل نمیکنند؟!".

کتاب"پزشک دهکده"، همانند سایر آثار دوبالزاک، جنبه های جامعه شناسی را در تعاملات و مکالمات شخصیت های داستان جای داده است. برخی بر این عقیده اند که کتاب بیان کننده نوعی لیبرالیسم قرن بیستمی است و گروهی دیگر از منتقدین معتقدند تفکر سوسیالیستی بر فضای داستان، سایه انداخته است.دوبالزاک در"پزشک دهکده"، برخلاف سایر آثارش، به نحوی محافظه کارانه به مذهب، ساختارهای اجتماعی و قدرت سیاسی پرداخته است. شخصیت پزشک در این داستان در حقیقت انعکاسی از اندیشه ها و احساسات خود بالزاک است.

 

پشت جلد کتاب آمده است:

پزشک دهکده به نوعی زندگی نامه ی داستانی خود بالزاک است. چنان که در تقدیم نامه ی آن می نویسد: به دلهای شکسته، به غزلت، به خاموشی، که انعکاسی است از اندیشه ها و احساسات خود بالزاک. پزشک دهکده جنبه ی مثبت برنامه ی سیاسی - اجتماعی بالزاک را تشکیل می دهد. داستان به صورت گفت وگوهای طولانی میان دو قهرمان اصلی، دكتر بناسیس و ژنرال ژنستاس نقل می شود و در جریان ضیافتی با حضور کشیش، قاضی و... سرگذشت هر یک از قهرمانان به میان می آید. 
داستان پزشک دهکده، که با عظمت بسیار در میان منظره های شایان تحسين ساووا جریان می یابد، محتوای واقعه ی مشهوری است که مثل نگینی در میان تفسیرهای دور و دراز بناسیس و ژنستاس نشانده شده است : این واقعه، شرح حماسه ی امپراتوری است که در جریان شبی، پیر سربازی، در انباری باز می گوید. بالزاک توانسته است افسانه ی معجزه آسای ناپلئون را از سرچشمه اش به چنگ بیاورد و مستقیما، به وسیله ی واسطه ای مرموز، «مرد سرخ»، به الوهیت پیوند بدهد: این افسانه به زبان عامیانه ای که خودجوشی و بی پروایی شایان تحسینی دارد بازگفته می شود. آنچه در اینجا شنیده می شود، صدای پای هنگ هایی است که در همه ی جاده های اروپا پیش می رفتند. 

 

 



از همین نویسنده: اونوره دو بالزاک

یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب