کتاب صد سال تنهایی
رمان صد سال تنهایی، یکی از جاودانه ترین آثار قرن بیستم، رمانی بسیار محبوب و موفق است که در سرتاسر جهان شناخته شده و سرآمدترین موفقیت برنده ی جایزه ی نوبل، گابریل گارسیا مارکز به حساب می آید. این رمان، داستان اوج و فرود شهر خیالی ماکوندو را از طریق تاریخچه و سرگذشت یک خانواده روایت می کند و شرحی غنی و درخشان است از زندگی و مرگ، و سرگذشت تراژیکمدی نوع بشر. در قصه ی باشکوه، مضحک، زیبا و پرزرق و برق این خانواده، می توان تمام انسانیت را به نظاره نشست؛ همان طور که می توان در تاریخ، افسانه ها و عروج و افول ماکوندو، همه ی اوضاع و احوال زندگی در آمریکای لاتین را مشاهده کرد. موضوعاتی جهانی و همه گیر از قبیل عشق و شهوت، جنگ و انقلاب، دارایی و فقر، جوانی و سالخوردگی، گوناگونی زندگی، بی کرانگی مرگ و جست و جو برای آرامش و حقیقت، در مرکز توجه رمان صد سال تنهایی قرار دارند. مارکز، چه زمانی که درباره ی رابطه ای خیانت آمیز می نویسد و چه وقتی که در حال شرح حرص و طمع کاپیتالیسم و فساد حکومتی است، همیشه نثری ساده، موجز و خالص دارد که از ویژگی های برجسته ی یک اثر استادانه هستند. رمان صد سال تنهایی که مکررا مخاطب را با لحن جدی و طنزآمیز خود غافل گیر می کند، مسائل سیاسی، شخصی و معنوی را در هم آمیخته تا روحی جدید به کالبد قصه و قصه گویی بدمد. این اثر شگفت انگیز که به چندین و چند زبان ترجمه شده است، از شرحی بر تمام تاریخ انسان، چیزی کم ندارد.

 

گابریل خوزه گارسیا مارکز، زاده ی ۶ مارس ۱۹۲۷ در دهکده ی آرکاتاکا درمنطقه ی سانتامارا در کلمبیا - درگذشته ی ۱۷ آوریل ۲۰۱۴، رمان نویس، نویسنده، روزنامه نگار، ناشر و فعال سیاسی کلمبیایی بود. او بین مردم کشورهای آمریکای لاتین با نام گابو یا گابیتو (برای تحبیب) مشهور بود و پس از درگیری با رییس دولت کلمبیا و تحت تعقیب قرار گرفتنش در مکزیک زندگی می کرد. 

 

پشت جلد کتاب آمده است:

مارکز در این کتاب وضعيت جغرافیایی و آداب و رسوم بومیان سرخپوست آمریکای لاتین را به خوبی نمایانده است؛ گویی آیینه ای در برابر ملتش گرفته تا همه ی ویژگی های آن ها را بنمایاند. نکته ای که در این کتاب بسیار چشمگیر ومضمون اصلی این رمان را رقم می زند، اثبات وجود عشق وقدرت پایان ناپذیر آن است. این کتاب که تاریخ نگاری يك قرن از زندگی یک خانوادهی پرجمعیت است به خوبی می رساند که این خانواده با آن که بسیار پرجمعیت است؛ اما هريك در تنهایی خود به سر می برند که راه ورود به حریم آن بر دیگر افراد خانواده بسته است. وقتی عشق در میان نسل آنها وجود ندارد، همه دچار ناکامی های زندگی می شوند و خود نیز راز این ناکامی ها را نمی دانند که همانا در عدم توانایی آنها در عاشق شدن است و ما تنها دربارهی آخرین فرزند این خاندان می خوانیم که تنها او در نتیجه ی عشق به دنیا آمده است. هريك از افراد این خانواده در جا و مکان خود قهرمان داستان هستند که تا پایان عمر خود، مرکز مدار حوادث داستان می شوند.

از مقدمه مترجم




One Hundred Years of Solitude
از همین نویسنده: گابريل گارسيا مارکز

یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب