کتاب امریکایی  
نویسنده این کتاب را در وصف پدرش نوشته و امریکایی نامی است که به او اختصاص داده است. مرد که از سربازان جنگی بوده آن چنان تحت تاثیر جنگ دچار خشونت روحی شده که همسر و فرزندانش از او در امان نبودند، تا جایی که بارها به ذهن نگارنده همین کتاب خطور کرده تا پدرش را از میان بردارد. اگرچه در اواخر عمر مرد چیزهایی تغییر کرد و همسرش با او از سر آشتی درآمد اما این تاثیری در تنفر فرانس نداشت، هرچند شاید اگر مرگ امان می داد او نیز برای نخستین بار با پدرش سخن می گفت و نفرتش را فرو می داد.

پشت جلد کتاب آمده است:

بابا با از دست دادن نیمی از شنوایی اش، از جنگ برگشت. خودش می گفت علتش سر و صدای خمپاره ها، طی پیاده شدن نیروها است. ولی من فکر می کنم به خاطر فریادهای همرزمان مجروحش است که او پشت سر خود گذاشته و این فریادها با گذشت سالها هنوز پردهی گوشش را پاره می کردند. همیشه دلخور بود که از دستورات پیروی کرده است. نایستاده است. متأثر نشده است. 
تنها یک بار نافرمانی کرد. پدرم به محض پیاده ش دن از قایق، دستی را در میان امواج دید که کمک می خواست. به طرف آن رفت و آن را گرفت، اما در انتهای دست چیزی وجود نداشت ، جز چند قطره خون...