قیمت فروش: ۷۵ هزار تومان
صبحانه در تیفانی

قیمت فروش: ۷۵ هزار تومان

ترومن گارسیا کاپوتی، زاده ی 30 سپتامبر 1924 و درگذشته ی 25 آگوست 1984، رمان نویس، نمایش نامه نویس، فیلمنامه نویس و بازیگر آمریکایی بود. او در نیوارولئان واقع در لوییزیانا به دنیا آمد و پدر و مادرش زمانی که چهار ساله بود، از یکدیگر جدا شدند. او پس از این جدایی به آلاباما فرستاده شد تا پنج سال آینده را در کنار خویشاوندان مادرش سپری کند. کاپوتی که کودکی تنها بود، قبل از ورود به مدرسه به صورت خودآموز، خواند و نوشتن را فراگرفت. 

 

پشت جلد کتاب آمده است:

صبحانه در تیفانی داستان هالی گولا بنلی، دختری سرزنده و شاد با گذشته ای مبهم است که در نیویورک زندگی می کند. راوی بی نام داستان، مرد جوانی است که قصد دارد نویسنده بشود و از آن جا که در همسایگی هالی زندگی می کند تصادفا او را ملاقات کرده و به تدریج با دخترک آشنا می شود. این آشنایی مقدمه ای برای ملاقات راوی با دوستان هالی و ورود به دنیای هنرمندان آن زمان است. چندی بعد سر و کله ی مردی میان سال و افسرده پیدا می شود که ادعا می کند شوهر هالی است و... صبحانه در تیفانی شاهکار کوچک ترومن کا پوتی در ادبیات قرن بیستم جایگاه ویژه ای دارد. شخصیت اصلی این رمان پرفروش، در فهرست تأثیر گذار ترین شخصیت های ادبی در تاریخ ادبیات آمریکا قرار گرفته و تاکنون چندین کتاب و مقاله درباره ی خود کتاب و شخصیت اول آن نوشته شده است. 

پشت جلد کتاب آمده است:

فریاد زد: «می بینی؟ معرکه استو ناگهان واقعا معرکه شد. ناگهان، با دیدن رنگهای درهم و برهم موهای هالی که در نور زرد و قرمز برگها می درخشید، فهمیدم آن قدر عاشقش هستم که خودم را از یاد ببرم، همین طور ناامیدی هایی را که برآمده از احساس بدبختی بودند، و خشنود باشم که چیزی دارد اتفاق می افتد که خوشحالش می کند. خوشی، نشاط بودن در این جهان، بدنم را به رعشه انداخته بود. هالی گولایتلی، شخصیت اصلی رمان صبحانه در تیفانی، یکی از مشهورترین شخصیت های تاریخ ادبیات است و نثر ترومن کاپوتی در این رمان یکی از اوج های ادبیات امریکا در سال های بعد از جنگ جهانی دوم. فیلمی که از روی این رمان ساختند، با اینکه تفاوت های زیادی با کتاب دارد، در شهرت آن نقش مهمی داشته است.

 

صبحانه در تیفانى اثر ترومن کاپوتى است .

یکى از عناصرى که همیشه من رو دلبسته ى کتابى میکنه، حضور زنان جادویى و دوست داشتنیه.

زنان جادویى کتاب ها براى من آن هایى هستند که بى وقفه در برابر مشکلات لبخند به لب دارند، آواز مى خوانند، مى رقصند، تمام اعمالشون با ظرافت خاصى انجام مى گیره و وقتى در خیابان راه مى روند حتم دارند که مى درخشند و این درخشندگى نه بخاطر ظاهرشون بلکه حاصل جذابیت هاى روح آن هاست.

یکى از آن زنان جادویى، شخصیت هالى گولایتلىِ دوست داشتنى است که ترومن کاپوتى در رمان کوتاه صبحانه در تیفانى خلق کرده است.
هالى با ویژگى هاى منحصر به فردش شما را مجذوب میکند تا جایى که شخصیت و افعال او خیلى بیشتر از روند کلى داستان ذهن مخاطب را درگیر مى کند. از طرفى تصور ایفاى نقش شخصى چون ادرى هپبورن در نسخه ى سینمایى این اثر جادوى هالى را دو چندان مى کند.

گرچه کاپوتى قبل از ساخت فیلم عنوان کرده بود که او این نقش را براى مرلین مونرو نوشته ولى خیلى زود آدرى هپبورن در شکل و شمایل هالى به دل کاپوتى و تمام مخاطبان فیلم نشست و طولى نکشید که ظاهر و آرایش این شخصیت با پیراهن بلند مخمل سیاه و گردنبند مروارید، بین زنان جامعه محبوب شد.

داستان از زبان مردى روایت مى شود که بیست سال قبل همسایه و دلباخته ى هالى بوده، اما در انتهاى داستان هالى او را تنها مى گذارد و شما و مرد راوى را در حسرت مى گذارد! این در حالیست که در نسخه ى سینمایى اثر پایان بندىِ امیدبخشى براى آن در نظر گرفته شده و هالى نزد راوى مى ماند.

با اینکه کتاب بیش از صد و ده صفحه نیست، خرده روایات گنجانده شده در آن باعث مى شود از شمایل یک داستان خطى و بى جذابیت به یک اثر درخشان تبدیل شود. داستانى که کاپوتى تا همیشه بر لوح ذهن ما نقش زده است.


قسمت هایی از متن کتاب
کسى که به همه چیز عادت کند با مرده فرقى ندارد.

از آن دسته افرادى بود که مسایل خصوصى شان را داوطلبانه به شما مى گویند، ولى در مقابل سوال مستقیم در لاک دفاعى فرو مى روند.

مردم فکر مى کنن ستاره هاى سینما آدم هاى با شخصیتى هستن، در حالیکه آدم براى ستاره بودن اصلا نباید شخصیت داشته باشد.

مى گن سربازها هرچه خنگ تر باشن شجاع ترن.

شخصیت متعادل به سرعت تغییر مى کند و همان طور که هرچند سال خواه ناخواه جسم مان دستخوش تغییراتى اساسى مى شود ،طبیعى است که شخصیت مان هم تغییر مى کند.

غم و غصه وقتى سراغ آدم میاد که چاق شده باشى یا بارون بیش از حد طول کشیده باشه. در این مواقع آدم غمگین میشه ،همین و بس. ولى دلهره چیز وحشتناکى یه. مى ترسى و از وحشت عرق مى کنى ، ولى نمى دونى از چى مى ترسى. فقط مى دونى قراره اتفاق وحشتناکى بیفته ، اما نمى دونى چه اتفاقى!




Breakfast at Tiffany's

یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب