کتاب پیرمرد  
رمان «پیرمرد» داستان دو زندانی است با نام های زندانی قدبلند و زندانی چاق، آن ها که به مدت طولانی حبس محکوم شده اند، به طور ناخواسته با سیلاب بزرگی مواجه می شوند. یکی از زندانیان که طی اتفاقاتی جدا می شود در میانه سیلاب با زنی باردار روبرو می شود و سعی به نجات او و فرزندش دارد. در تمامی داستان جدالی نفس گیر و سخت میان زندانی و رودخانه وجود دارد، به طوری که ترسیم فضای به وجود آمده در ذهن با وجود اتفاقات پر فراز و نشیب بر جذابیت داستان می افزاید؛

 

پشت جلد کتاب آمده است:

مضمون داستان پیر مرد، جدالی نفس گیر میان رودخانه ای سیلاب گرفته و مردی زندانی است که موقتا برای نجات دادن زنی آبستن، پناه گرفته بر شاخسار درختی در میان سیلاب، آزاد می شود. سیلاب همان هاویه آغازین است که از خلال آن خدایان اشوب نخستین را رقم می زنند تا چیزها شکل و پرهیب نهایی خود را بیابند؛ و نیز صحنه ای غمبار و تراژیک است که به واسطه ی آن مرد زندانی با کل سرنوشت، نه تنها سرنوشت خودش، بلکه سرنوشت در تمامیت و کمال آن در اویزد و عاقبت جدال در همان جا پایان گیرد که از همان جا آغاز شده بود. انگار که آشوب آغازین و اراده خدایان نیز ناتوان از آن بوده است که چیزها را دگرگون کند. ویلیام فاکنر در این داستان از یوکتاپاتافا پای بیرون می نهد و سرگذشت کسانی را روایت می کند که پیشتر و بعدتر از آنان سخنی به میان نیاورده و نمیاورد.




Three famous short novels
کتابهای مرتبط

یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب