پشت جلد کتاب آمده است:

حالا دیگر نیمه شب شده و هتل های کابل برای امنیت شان، درها را بسته و مسافر نمی پذیرند. من هم که دیگر راهی به ذهنم نمی رسد، ازسرناچاری با سربازی که نگهبان بانک های آن اطراف است، در هوای سرد داریم اجیل می خوریم و گپ می زنیم. ناگهان یادم افتاد به سید حسن که قرار بود در بامیان میزبانم باشد. او را ندیده بودم. تنها به واسطه خانمی که خودش از مهاجرین افغانستان در ایران است، به هم معرفی شده بودیم. با موبایلش تماس گرفتم و برای نخستین بار با هم گفتگو کردیم. از او راهنمایی خواستم. گفت چند دقیقه بایستم تا پرسان شود (بپرسد) و خبرم کند. چند دقیقه بعد زنگ زد و گفت که به دوستش زنگ زده و او به زودی می اید دنبالم و مرا می برد خانه اش، به همین سادگی! در افغانستان کافی است شما با یک نفر اشنا شوید. بقیه اش را خودشان پیش می برند و تو را وارد شبکه ای از روابط شان می کنند که به هر شهری که بروی. حتما یک یا چند میزبان و راهنما داری.

 




Travel to the land of the Aryans
کتابهای مرتبط

یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب