پشت جلد کتاب آمده است:

سوگ معلم سنگدلی است. به تو می فهماند تسلیت ها چه پوچ اند و سوگ چقدر به زبان مربوط است، به ناتوانی زبان، به پرپر زدن برای کلمه ها. چرا پهلوهایم این قدر تیر می کشند؟ بهم میگویند از گریه است. ا نمیدانستم با ماهیچه هامان هم گریه میکنیم . 

یادداشت های سوگ۔ 

صبح زود، موقع رانندگی به سمت بیمارستان، دونده های ورزیدهی قبراقی را دیدم که در خیابان فولرتن به طرف ساحل آفتابگیر دریاچه می دویدند. ناگهان حس عجیبی در تنم جان گرفت، حس اینکه در اکواریوم هستم: بیرون را می دیدم و آدم های بیرون هم من را می دیدند اما در محیطهایی یکسره متفاوت زندگی می کردیم. 

- آکواریوم 

ما را گریزی از آموختن مرگ نیست؛ مرگ که حضور بی رحمش را در هر فراز و فرودی تجربه می کنیم. همه ی زندگی به خاطر همین است: خلق تدریجی مرگی شاهکار غرورآفرین و شکوهمند؛ مرگی که بخت و اقبال در آن نقش ندارد؛ مرگی برازنده، سعادت آمیزو شورانگیز که قديسين راه و رسمش را می دانستند؛ مرگی بالغ و قوام یافته که شکوهش برنام ناخوشایندش سایه بیفکند. 

- درنگ تاریک۔ 

- «لنگرگاهی در شن روان» شرح تجربهی سوگ و مواجهه با فقدان است از زبان شش 
نویسنده در سه قالب متفاوت جستار، نامه نگاری و خاطره پردازی. نویسندگان این کتاب از تأمل در مرگ حرف می زنند و از احساسات و احوالی که از پی آن می آیند و از زندگی که صورت تازه ای می یابد. چاپ اول این کتاب در روزهایی منتشر می شود که پاندمی فرصت سوگواری جمعی را از بسیاری از ما گرفته، ناگزیری رویارویی روزانه با مرگ، دلداری های کلیشه ای و سطحی را از معناتهی کرده است و بیشتر از هروقت دیگری به تسلا بخشی ادبیات و به روایت صریح و عریان دیگران از تجربه شان در روزهای سوگواری نیاز داریم. لنگرگاهی در شن روان کشف پیوندی شگفت انگیز و انسانی است میان درد «من» و درد آدم های دیگر در زمان ها و مکان های دیگر. 

 




Langargahi dar shene ravan
کتابهای مرتبط
از همین مترجم: الهام شوشتری زاده

یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب