پشت جلد کتاب آمده است:

.. آشی به دست سیا طبخ شد که ایرانی ها در آن کمترین سهم را داشتند و در عین حال آن آش جز با دخالت ایرانی ها پخته نمیشد ... نام ایران و مصدق در همه دنیا پیچیده بود. چشم دل ملتهای استعمار زده به سوی ایران بود. پس چه شد که آن شهد به شرنگ مبدل گشت و سرانجام آن عزت و سرفرازی به خفت و خواری کشید ...

... همواره فکر میکنم یک عنصر اصلی مصیبت آن بود که اجازه دادیم تنش و غوغاگری بر ما چیره گردد و هوش و حواس رهبران جنبش را برباید. در سرتاسر این شش سال تعصب و خشونت بیداد میکرد. فضای سیاسی جامعه فضایی تب آلود و مخاصمه جوی و هیجان زده بود. قتل و ترور و فحش و ناسزا و شعار و لجن پراکنی و افشاگری و مبارزطلبی مجال تمکین نمی داد و کمتر جایی برای آینده نگری و مصلحت جویی باقی می گذاشت، لاجرم آغازی به آن شیرینی و دل انگیزی پایانی چنان تلخ و جانگزا داشت. بازگشایی پروند؛ آن حوادث نیازمند پرداختن به رسالهای مستقل است. نباید فراموش کرد که هیچ اختلافی در سطح دولت ها تا قیام قیامت دوام نمی آورد و روزی فیصله می یابد. بخت بلند و عزم آهنین و شجاعت اخلاقی می خواهد تا ملتی سکون و آرامش را حفظ کند و فضای سیاست را از عربده و جنجال دور نگاه دارد و رهبران و دست اندرکاران را یاری دهد تا دستخوش وسوسه ها نگردند و موقعیت ها را دریابند و ادب مبارزه را از دست ندهند و پوست همدیگر نکنند و کشور را به بن بست نکشانند.

-از متن کتاب-



کتابهای مرتبط

یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب