پشت جلد کتاب آمده است:

جک ریچر، پلیس سابق ارتش، پس از پشت سر گذاشتن نواحی برفی داکوتای جنوبی بالاخره به مقر فرماندهی سابقش، یعنی یگان صدودهم پلیس ارتش در ویرجینیا می رود تا با فرمانده جدیدیگان، سرگردسوزان ترنرملاقات کند، زنی که او تا قبل از این فقط صدایش را از پشت تلفن شنیده است. اما وقتی به آنجا می رسد شخص دیگری به نام سرهنگ مورگان را پشت میز او می بیند. مورگان به او اطلاع میدهد که به خاطر دو مسئلهی قدیمی تحت پیگرد قانونی است: یک اتهام قتل که به شانزده سال پیش برمی گردد، و یک شکایت از جانب زنی که ادعا می کند ریچر در کره ی جنوبی با او رابطه داشته و پدر دختر پانزده ساله ی اوست. علاوه براین سرگرد ترنرهم به اتهام جاسوسی و دریافت رشوه در بازداشتگاه به سر می برد. ریچر تصمیم می گیرد ترنر را از بازداشتگاه نجات بدهد. اووترنرباید از دشمنان بانفوذی که در بالاترین سلسله مراتب پنتاگون قرار دارند فرار کنند و به علت اصلی این دسیسه ها پی ببرند و خود را تبرئه کنند. هرگز برنگرد هجدهمین کتاب از مجموعهی جک ریچرنوشتهی لی چایلد است که در سال ۲۰۱۳ منتشر شده و ماجرای آن از لحاظ زمانی بلافاصله بعد از کتاب «تحت تعقیب» رخ می دهد. ریچراز اعقاب ادبی فیلیپ مارلوویک شوالیه ی قرن بیست ویکمی است، ولی خیلی سرسخت تر. 




Never Go Back

یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب