پشت جلد کتاب آمده است:

پوملو، فيل فيلسوف صورتی، یک روز صبح که از خواب بیدار شد، احساس کرد که همه چیز عوض شده! او توی باغچه زندگی می کرد، اما باغچه مثل همیشه نبود؛ توت فرنگی ها مزه ی همیشگی شان را نداشتند و شلغم ها هم مثل همیشه جوابش را نمی دادند. پوملو مطمئن شد که باغچه باغچه ی همیشگی نیست. کم کم احساس تنهایی کرد. او می خواست بداند چه اتفاقی افتاده. بعد فکر کرد که باید از باغچه اش برود، ولی کجا؟ فکر میکنی پوملو چه کار کرد؟ 




Pomelo al otro lado del huerto
کتابهای مرتبط
از همین مترجم: بیتا ترابی

یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب