کتاب دختران مطرود 
در کتاب« دختران مطرود » میخوانیم : در ورمونت ،1950 مکانی برای دخترانی که هیچ کس آنها را نمی خواهد ، افراد مشکل ساز ، فرزندان نامشروع و دختران خیلی باهوش ، وجود دارد که آن را سالن آیدل وایلد می نامند و در شهر کوچکی که در آن قرار دارد ، شایعاتی مبنی بر این که مدرسه شبانه روزی نفرین شده است ،شنیده می شود . چهار نفر از این دختران که هم اتاقی هستند ،از ترس زمزمه های وحشتناکی که شنیده اند به هم نزدیک شده ،با هم دوستانی نزدیک می شوند و دوستی آنها مستحکم تر می شود ، تا اینکه یکی از آن ها به طرز مرموزی ناپدید می شود.
در ورمونت ، 2014 داستانی در ادامه ی داستان دختر مفقود شده شکل می گیرد . به همان اندازه ای که او تلاش کرد ، روزنامه نگار فیونا شریدان هم نمی تواند جلوی تجدید نظر در مورد حوادث پیرامون مرگ خواهر بزرگترش را بگیرد . بیست سال پیش ، جسد خواهرش در مزارع بزرگ ایدر در نزدیکی ویرانه های سالن آیدل ویل پیدا شده بود و اگرچه دوست پسر خواهرش محاکمه شد و به جرم قتل محکوم شد ، فیونا تردیدی ندارد که هیچ چیز در مورد این پرونده درست نبوده است . وقتی فیونا متوجه می شود که سالن آیدل ویل توسط یک نیکوکار ناشناس ترمیم می شود ، تصمیم می گیرد داستانی در مورد آن بنویسد . اما یک کشف تکان دهنده در هنگام نوسازی ، گم شدن خواهرش را به رازهایی مرتبط می کند که در گذشته پنهان مانده اند. ...

 

پشت جلد کتاب آمده است:

سایمون سنت جیمز» کانادایی، دو جایزهی ریتا (RITA) را از نویسندگان عاشقانه نویس آمریکا و جایزهی آرتور اليس را از نویسندگان جنایی نویس کانادا دریافت کرده است. جیمز اولین داستان هایش را وقتی دبیرستانی بود نوشت، اما تا بیست سال بعد از آن، پشت صحنه ی برنامه های تلویزیونی کار می کرد تا این که تصمیم گرفت کارش را رها کند و به عنوان نویسنده ای تمام وقت بنویسد. داستان های جیمز عموما ترکیبی از عشق، دلهره و وحشت را به نمایش می گذارند، ولی او را می توان روایتگر رنج ها و تصویرگر زخمهای زنان و دختران نیز توصیف کرد. چرا که به عنوان یک نویسندهی زن، در همهی آثارش، از جمله همین کتاب، توجه ویژه ای به مسائل و مشکلات قهرمانان زن دارد.

دختران مطرود» داستانی پرتعلیق دربارهی زندگی عجیب دخترانی است که هیچ کس آنها را نمی خواهد. بچه های نامشروع، دختران مشکل ساز و حتی آنهایی که بیش از اندازه باهوشند... «فيونا شریدان»، روزنامه نگاری است که نمی تواند از فکر کردن به حوادث مربوط به مرگ خواهرش دست بکشد. بیست سال پیش، جسد خواهر او را نزدیک ساختمان مخروبه ای به نام آیدلوایلدهال پیدا کرده اند و با این که دوست پسرش به عنوان قاتل دستگیر و متهم شده است، فیونا معتقد است چیزی دربارهی مرگ خواهرش درست نیست. او وقتی می فهمد آیدلوایلد هال در حال بازسازی است، تصمیم می گیرد داستانی دربارهی آن بنویسد... و این آغاز کشف رازهایی درباره ی این ساختمان است. رازهایی که ریشه در گذشته دارند و به شکل غافلگیرکننده ای به مرگ خواهر فیونا پیوند خورده اند.




یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب